عشق حرف تازه ای نیست
احساس می کنم نیل در سینه ام به خروش در آمده
صبحگاه در بسترم
خورشیدی آرام گرفته
خورشیدی که با جادوی سر انگشتانش زمینم را آباد می کند
وموهای یریشانی که از طوفانی شبانه سخن می گویند
عشق حرف تازه ای نیست
حتی عقربه ها هم دوست دارند به عقب برگردند ...
خیلی زیباست. موفق باشی.
اول سلام بنیامین جان
خیلی سلام
3 سالی میشه دیگه ازت خبری نداشتم
دلمون برای شعرهای قشنگت تنگ شده بود
(( سکوت...... عزیز ببخش که شکسته شد به سلام نابجای من ))
درست نوشتم ؟ یه کلمشو یادم نیست !
هنوز خوب به خاطر دارمت !
منتظر شعرهای زیبایت هستم
salam.in sher dorost rooze tavalode man neveshte shode. va ... kheili zibast
امشب تو شب شعر عالی درخشیدید
تبریک
زیبا بود و روان+کاو