شعرهای بنیامین جوادی

احساس می کنم هر روز می میرم و فردا کسی با توطئه ای زنده ام می کند ...

شعرهای بنیامین جوادی

احساس می کنم هر روز می میرم و فردا کسی با توطئه ای زنده ام می کند ...

« نامه »

 

 

روزی نامه ام را به پای کفتری بستم

 

تا از 7 آسمان بگذرد

 

نامه ای عاشقانه برای حوری زیبایی

 

که کلفت خدا بود

 

مدتی گذشت و چند پر خونین از آسمان ریخت 

 

بعد سالها هنوز زندگی ام

 

اسیر سیل ،  زلزله و طوفان است

 

آه ! خدا هم حسادتش رو شد ...

 

 

 

« من گریه کردم »

 

تو از جنس بهشتی با عطر سیب و گندم

 

میون این جهنم منم که گیجم و گم

 

تو هرم دستای تو خالی ِ دست من بود

 

دو روح خسته ی ما اسیر حجم تن بود

 

روز و شب سیاهم تو رو همیشه کم داشت

 

پاهای خسته ی من حسرت همقدم داشت

 

شاید در اشتباهم ، روح تو مال من نیست

 

حتی تو یادت عشقِ ، رو به زوال من نیست

 

ولی بـذار بمیـرم تـو آبــی ِ نگـاهت

 

شاید بهشتی ام کرد چشمایِ بی گناهت

 

اول این دو راهی تفسیر عشق و دردم

 

مثل تمام شبها من بی تو گریه کردم ...