شعرهای بنیامین جوادی

احساس می کنم هر روز می میرم و فردا کسی با توطئه ای زنده ام می کند ...

شعرهای بنیامین جوادی

احساس می کنم هر روز می میرم و فردا کسی با توطئه ای زنده ام می کند ...

ماه من

 

 

 

ماه من کولی سرکشی است

 

 

که شکوه خورشید هم

 

 

تاب بر انداختنش نیست ...

 

 

 

 

« بهشت کاغذی »

 

 

مرا عذاب می دهی، مرا فریب می دهی

 

مرا گرسنه می کنی، امید سیب می دهی

 

در آرزوی بوسه یی تنم به گر نشسته و

 

دوباره بی تفاوتی، مرا نهیب می دهی

 

خدا همیشه شاهد ِ تمام عشق پاک من

 

مرا به باد تهمتی، چنین عجیب می دهی

 

ببین که آخر خط و رها میان برزخم

 

به یک بهشت کاغذی، مرا فریب می دهی ...

 

 

بهار

 

 

چون عروسی می رسد از ره بهار

 

 

باتنش مهر است و بوی خوب یار

 

 

تا بکارد بر لب ما خند ه ها

 

 

تا بشوید رد تلخ گریه ها

 

 

باسرودش قلب ما در شادی است

 

 

با نگاهش قصه آبادی است

 

 

با دو بوسه غصه را ویران کند

 

 

جامه نو بر تن ایران کند ...

 

 

 سال نو بر شما مبارک و سرشار

 

 

ازشادی باد