چله نشین دردم تو این اتاق نمناک
ساعت مرگ تو گوشم داره صدای تیک تاک
هیچی واسم مهم نیس نه خواهشت نه گریه ت
دیگه بریدم از درد تو های وهوی غربت
چه فایده داره عشقم سایه بشه سرِ رات
مثه برگ خزونی له بشه زیر پاهات
با سگ اگه می کردم اون همه مهربونی
پای منو می بوسید آی لعنتی می دونی ؟
می رم که گم شی در من ای نانجیب هرزه !
بذار جهنمی شم به زجر تو می ارزه
قرصای ناز و خوشکل از تو گلوم سر می خورد
خاطره های خوبم یکی یکی داش می مرد
نبض من آهسته تر بدون تو داش می زد
تو اون لحظه ی آخر یکی دَرو کاش می زد ...
سلام بنیامین جان
با اجازه من شما رو لینک کردم
می دونی دلم میخواد بیشتر دربارت بدونم
آخه واسه چی خودکشی دلم میخواد بدونم این سوز دل واسه چیه؟
سلام خوبید؟ وبلاگ زیبا و جالبی دارین خوشحال میشم به کلبه ی آلوده ی مقدس هم سری بزنین.موفق و پیروز باشین.
سلام دوست عزیز
من آپم اگه سر بزنی خوشحال میشم
آخ که چقدر این شعر تو دوست دارم.عالیه خیلی قشنگه