شعرهای بنیامین جوادی

احساس می کنم هر روز می میرم و فردا کسی با توطئه ای زنده ام می کند ...

شعرهای بنیامین جوادی

احساس می کنم هر روز می میرم و فردا کسی با توطئه ای زنده ام می کند ...

« مزرعه »

 

 بغض سنگینی نشسته در صدای مزرعه

 

فوج بی رحم کلاغان در هوای مزرعه

 

بر تن عریان گندم زخم منقار است و چنگ

 

او حریص داس دهقان بی خدای مزرعه

 

رقص مرگِ باد و طوفان در شبی نحس و سیه

 

رد آفت ، بوی عصیان در فضای مزرعه

 

جشن گندمزار و باران رفته از یاد زمین

 

چشمه می گرید پیاپی در عزای مزرعه

 

سالیانی رفت و حالا در نگاه عابران

 

معبد بی عابدی خفته به جای مزرعه...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
غزال۱۳ جمعه 4 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:33 ب.ظ http://www.ghnf.blogsky.com

اینم سخته.نمی دونم شاید هنوز بچه ام.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد