شعرهای بنیامین جوادی

احساس می کنم هر روز می میرم و فردا کسی با توطئه ای زنده ام می کند ...

شعرهای بنیامین جوادی

احساس می کنم هر روز می میرم و فردا کسی با توطئه ای زنده ام می کند ...

« بهشت من »

به تردی ِ بلور یخ ، دو دست آسمانی ات

 

طلایه دار مشرقی ، دو گیس زعفرانی ات

 

لبان سرخ و مست تو انار دانه دانه و

 

نمود صاعقه به شب ، نگاه آنچنانی ات

 

دو سیب سرخ گونه ات، چنان به برف صورتت

 

که حوریان حسد برند ، برابر جوانی ات

 

روان درون هر رگت ، شراب سرخ پرتپش

 

که مستی اش دوباره جان ، و رمز جاودانی ات

 

و تُنگ چینی گلو ، که می برد مرا فرو

 

به شکل بغض کهنه یی ، به سمت بیکرانی ات

 

کمر چو ساق نسترن ،  در ابتدا و دامنت

 

چو هیمه یی سوار ِبر، دو پای خیزرانی ات

 

و سینه ات جهنمی برای مومن تنم

 

عجب بهشت من شده تمامی ِ نشانی ات

 

خدا بهانه می شود ، که غرق ِدر تو گردم و

 

نماز من شکسته ی ، حضور لامکانی ات...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
من یکشنبه 31 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:04 ق.ظ http://mymadhouse.blogsky.com

این هم اولین کامنت بلاگت..
از طرف یه هم استانی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد