-
« زنده باد آزادی »
چهارشنبه 27 بهمنماه سال 1389 17:44
ایستادگی کن تا روشن بمانی شمع های افتاده خاموش می میرند. « دکتر شریعتی »
-
باربد
جمعه 8 بهمنماه سال 1389 20:18
دنبال مختصات بهشت نیستم، هر روز باربد رو نفس می کشم و یادم می ره سالهاست مرده ام .
-
« ناخدا »
جمعه 1 بهمنماه سال 1389 15:16
نلرزیدن دو تا دستت وا دور استکان امشو کجان اُن زور بازو که بچرخونِد سُکان امشو درستن که غرورت اَ یه جا نشتن دگه شاکین یه جا لنگر بکه بی خو که ای طوفن تمومی نین چکد داغن تر اَ پشتر تو آینه بی خو اتدیدن ؟ مثه تورت که چن ماهن تو ای آفتو نپوسیدن یَه خونه که کلنگی بو وا سقفی که رمیز ایخا یه تا لِنج سر اِشکستَه وا غِیظ...
-
« باد ِکُوش»
یکشنبه 9 آبانماه سال 1389 07:29
مِثِه شیری کَمُردِن توی ِگـَرگور نَدادِن جُن غـُلُم تو خَلوتِ خور یَه روزی بی رقیبُ سرتوهف سنگ حالا کَفتِن یَه گوشه نئشه ی ِبنگ بُسوزِد عاشقی داغونِش ایکِه هَمُن روزی که قصد جونُش ایکِه با تیزی بَپ سلیمَه بـِی اُ چَن بار « خط انداخته ببین اینجا رو سرکار» بُدو بارُن که عاشق خیلی تـُو شِن ولی شامس کجِش ای باد کُوشِن...
-
(Led Zeppelin ( Stairway to Heaven
جمعه 7 آبانماه سال 1389 11:42
http://www.persiangig.com/pages/download/?dl=http://benyjavadi.persiangig.com/audio/Led-20Zeppelin-20--20Stairway-20to-20Heaven-20-5Bbmusic.wordpress.com-5D.mp3
-
« باربد جوادی »
دوشنبه 3 آبانماه سال 1389 12:13
باربد! من از تو نوای زندگی می خواهم . درد روزی خواهد رفت حتی اگر کفش هایش را پشت در جفت نکرده باشد.
-
« شاعر تمام شده شاهین نجفی »
سهشنبه 27 مهرماه سال 1389 09:59
http://www.sharrmusic.org/index.php?option=com_content&view=article&id=82:1389-05-05-05-58-45&catid=8:1389-02-16-20-39-49&Itemid=75
-
« کاه و گندم »
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 07:45
یه قبرستون دلگیر قدیمیس، که مرده اش صد کفن پوسونده تو خاک سکوتو می شکنه بادی که پیچید، میون شاخه های خشک یک تاک حسن با چشم کور سمت راسش، تو آبادی یه پیر ِ مرده شوره یه عمری مرده ها رو دس به دس شس،حالاطفلی خودش هم پا به گوره هنوزم پشت اون چین و چروکا، یه مرد شاده با قلب جوونی که گرم ِ خوندن آوازه هر شب، یه مرد ِ خوش...
-
« پیکان رضا یزدانی »
شنبه 10 مهرماه سال 1389 09:38
» http://benyjavadi.persiangig.com/audio/07%20-%20Peykan.mp3
-
« عکس قدی »
یکشنبه 4 مهرماه سال 1389 10:59
یه عکس قدی، تو دست راستش لم داده رو مبل، خیلی می خواستش اونقد که حتی، باور نمی کرد یه روزی میره، بی برو برگرد یه برگ میون ِ، لب کبودش انگار نمی خواد، بخوابه دودش اتاق سرد و، یه چن تا پوستر Dead Man ِ جارموش، چشمای فاستر رو فرش قرمز، پوتین خاکی کتابا رو میز، هر کی به هرکی صفحه ی TV ، بر فکی می شه نخ سفیدی، که لای ریشه...
-
....
شنبه 3 مهرماه سال 1389 10:49
مرگ از پشت بام می آید اما بی بی هنوز در حیاط ریحان می چیند ...
-
...
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 13:20
از شانه های لرزان مرگ بالا می روم . کودکانه تر از این چگونه می توان گفت من پیرم ؟
-
« غریبه در آینه »
چهارشنبه 24 شهریورماه سال 1389 08:45
سَرُ می کوبم به دیوار، تا فراموشی بگیرم بهتر ازاینه که روزی، صد دفه بی تو بمیرم توی این روزای دلگیر، هیچ کسی دلواپسم نیس آخرش دوست دارم رو، سر بریدن با دو تا هیس هر کی اومد زیر بارون، پایه ی درد دلی شه جا زدش از ترس اینکه، نکنه پاهاش گلی شه سخته وقتی تو هیاهو ، با خودت تنها نشستی هیچ کسی نمی پذیره، تو رو اونجوری که...
-
« کِی اَتی »
سهشنبه 9 شهریورماه سال 1389 15:42
تو منتظرتو خونه و مِه سر کار خسته و خُو اِمگو که 6 اَتام ولی، یه حس اگه زودتر بدو کلید اکردم روی درنیم دور وا چپ در باز ابو دستون مهربون تو وا سوی مه دراز ابو دس اکشی رو صورتم وا زیر لواگی بمن یه استکان چای داغ یه لو که داغترن اَ اُن رنگ اگِرد خونه دل وقتی که تو خونه بشی وقتی که روبروی مه تومود خو دَس اکشی چطورابوغیظ...
-
« خوش اومدی »
چهارشنبه 6 مردادماه سال 1389 12:33
کجا بودی که من بی تو شاید ازغصه می مردم خدا می دونه این روزا تو تنهایی کم آوردم ببین قلبم صدا داره بزار دستاتو رو سینه ام تو اینجایی یا من دارم دوباره خواب می بینم به موقع اومدی خوبم چراغ خونمون روشن کنار گرمی دستات چقد خوشبخته دست من لباس عید تو اینجاس اونم قــَدرت رو می دونه هنوز بوی تو رو می ده مثه هر جای این خونه...
-
« قاب دلتنگ»
شنبه 2 مردادماه سال 1389 07:42
تو با شب هم قدم می شی ؟ کسی که خوابمو دزدید کسی که توی بیداری چه کابوسی به من بخشید نگام آهسته می چرخه به سمت قاب دلتنگی که خیس ازاشک مهتابه تو داری با کی می جنگی؟ تو آغوشی که بن بسته چرا جامونده احساسم من این حسو نمی فهمم من این حسو نمی شناسم تو خواب تو نمی گنجم تو که دنیامو می سازی داری از روزمن می ری به شب چشماتو...
-
« مسافر »
شنبه 26 تیرماه سال 1389 07:39
دیگه با خودت اینجوری بد نباش تو آغوش جاده مردد نباش آخه سهم تو رفتنه میدونم به من زل بزن از چشات می خونم تو با رفتنت زنده می شی عزیز یه جایی تو راهت غمو دور بریز یه جایی که آغاز حسی نوئه همه فرصتا توی دست توئه قدمهاتو نشمار که نزدیکه دور بذار خوش قدم شه خطوط عبور تنت رو به آغوش گرمی بگیر بیا آسمونو ببین سر بزیر دیگه...
-
قاصدک
شنبه 12 تیرماه سال 1389 14:58
جلسات انجمن ترانه هرمزگان یکشنبه ها ساعت 30 : 18 آدرس : بلوار طالقانی غربی، محله ی اوزی ها، خیابان فیصل دانش، کتابخانه طالقانی
-
« تفاله ها »
سهشنبه 8 تیرماه سال 1389 15:30
با دو فقره چک برگشتی افتاده ام از ریخت، بی ضمانت چشمهات، با ارتباط انکار شده ی دختر بچه ی کوچه ی بغلی که حالا رانهایش 25 ساله اند و به ایروبیک می روند. قمری کوچک گوشه قفس بی جفت و تقویم های قمری، برگ برگ به روز تولد تو می رسند، روی میز بیکارچقدر کارسرم ریخته موهایش ابچچم! صبر می کنم با تفاله چای جا مانده بین زبان لالم...
-
« جایی برای ما »
یکشنبه 30 خردادماه سال 1389 14:56
خانه با گیوه ی اورامی من خدا حافظی می کند. خیابان در من اتفاق ساده ای نیست، با چاله چوله های بدنت وهیچ کس به تو ربطی ندارد. می شود گاهی ندیده گرفت و راست کرد صندوق صدقه را کنارآرماتورهای انگشت شده توی جیبی با چند عابر بانک بی عابر. هر کارگری، میدان جاذبه ی تو را دور می زند به امید اینکه دوباره پله ها بی برق بالا روند...
-
« پازن »
یکشنبه 16 خردادماه سال 1389 07:53
ماه به ارتفاع شب نرسید. بوی باروت آویشن ها را از حافظه ی کوه، برد و پازن با دو تیله درشت، خیره و مقتدرانه بر دیوار شب : نام سومین کوه بلند هرمزگان
-
« سگ دو دوسگ شلیــــک »
جمعه 14 خردادماه سال 1389 08:42
چشم خیس کوچه ها، خلوت مرد سپور قطعه ی مرغ سحر، یک نوازنده ی کور جیغ ترمز درسکوت، دختر ناز بلوند آخرین برگ درخت، اشکِ لبخندِ ژکوند نق نق مادر بزرگ، بچه ی حاضر جواب ثبت نام کربلا، صیغه ای در رختخواب دیکته های پرغلط، یک پسر روی درخت دختری مشغول درس، سوتین بر بندِ رخت درد دل با دوره گرد، تهمت و فحش و کتک پشت زن در آینه،...
-
« سنجاق سر »
چهارشنبه 5 خردادماه سال 1389 15:30
اولین باره اینجا تبریک می نویسم تبریک می گم به خانم مختاری عزیز به خاطر چاپ کتاب غزلش به نام « مادر پرنده خواست » ترانه زیر رو هم تقدیم می کنم به خواهرم مریم که فردا عقدشه : « سنجاق سر » یادت بیار 9 سالگی، همسایه بودیم ما دو تا بازی ماکه تو کوچه ون، تو روزون خوب خدا بی خیال هر چه غم اَ، دلخوشتر از پرنده ون سر به...
-
« سلول »
پنجشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1389 17:28
چشمم را بسته اند، حالا، پنجره ای به دیوار باشد یا نباشد. سه در چاری با خانه های حل نشده. مردی میان ستونهای عمودی از قلم افتاده و گوشواره هایی که افقی به سنگ سیاه پیوند خورده اند. چیزی برای از دست دادن نمانده است. سلول به سلول، چشم های مست، مست های کور.
-
« مچاله یک مرد »
جمعه 3 اردیبهشتماه سال 1389 11:00
در ِ این جعبه ی باروتو وا کن کفن سوزه تنم تابوتو وا کن
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 بهمنماه سال 1388 09:50
نمی تونم دووم بیارم میام به زودی میام
-
« کفش هایی که هیچ وقت تنگ نمی شوند »
دوشنبه 5 بهمنماه سال 1388 10:46
تنها که می شوم انگشتانم، حصار های چوبی خاطره اند. سردم است. انگار بینی 9 سالگی ام آبریزش دارد. خوب یادم است، گاهی بادبادک های سر به هوامان، مسیر خانه را گم می کرد. زیرزمین، دلتنگ اضطراب های شیرینمان بود و فقط خدا از این موضوع خبر داشت. ما باید از غریبه ها می ترسیدیم. چقدر با خودت غریب شده ای. هنوز باور دارم چشمهایت...
-
« روز نامه شب »
شنبه 19 دیماه سال 1388 23:23
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 دیماه سال 1388 09:01
-
« خرمای تلخ »
سهشنبه 1 دیماه سال 1388 15:36
نذری های چشمانت، بهانه بود. ما در آغوش زمستان رو سفید بودیم. اما حالا توازن دستانت به هم خورده. می بُری، می دوزی، مرا به حاشیه چادر گلدارت. چادری که با باد رها شد. به ارتفاع خودت قانع باش. ای وصله ی سیاه آسمانی من! هیچ سقفی ضامن یکی شدنمان نشد. انگار کسی خرمای این ارتباط را، از پیش خیرات کرده باشد. و خاطره ها تنها...