چشمم را بسته اند،
حالا،
پنجره ای به دیوار باشد یا نباشد.
سه در چاری با خانه های حل نشده.
مردی میان ستونهای عمودی از قلم افتاده
و گوشواره هایی که افقی به سنگ سیاه پیوند خورده اند.
چیزی برای از دست دادن نمانده است.
سلول به سلول،
چشم های مست،
مست های کور.