اینبار نیز بغضت را فرو بر و خاموشی گیر
ذات تو با درد آشناست ...
خسرو شکیبایی روحت شاد
یادت گرامی ...
تازه واسه ام رو شده ، بهونه هات دروغه
ما کی باشیم وقتی که ، دور و برت شلوغه
کاشکی بهم می گفتی ، دیگه دلت باهام نیس
توی چشات حسرت ، رفتن پا به پام نیس
دیگه آخه چه جوری ، دیوونه تو باشم
قطرۀ اشک شوقی ، رو گونۀ تو باشم
هیچ گله ای نیس از این، دنیای نامهربون
وقتی دوسم نداری ، دیگه نمی گم بمون
دل کندن از تو سخته ، اما خودت می خواستی
ازبغض چشمام بخون ، میگن مستی و راستی
نه راه پیش دارم من ، نه راهی که پس برم
می ترسم از عشق تو ، بسوزم از دس برم .