کجا بودی که من بی تو شاید ازغصه می مردم
خدا می دونه این روزا تو تنهایی کم آوردم
ببین قلبم صدا داره بزار دستاتو رو سینه ام
تو اینجایی یا من دارم دوباره خواب می بینم
به موقع اومدی خوبم چراغ خونمون روشن
کنار گرمی دستات چقد خوشبخته دست من
لباس عید تو اینجاس اونم قــَدرت رو می دونه
هنوز بوی تو رو می ده مثه هر جای این خونه
بیا نزدیک تر عشقم بیا تا اشتیاق من
به این چشمای کم طاقت چشات آهسته می خندن
یه دنیا حرفِ دلتنگی نشد فرصت بگم با تو
امان از بوسه های تو که بند آورد نفس هامو
تو با شب هم قدم می شی ؟ کسی که خوابمو دزدید
کسی که توی بیداری چه کابوسی به من بخشید
نگام آهسته می چرخه به سمت قاب دلتنگی
که خیس ازاشک مهتابه تو داری با کی می جنگی؟
تو آغوشی که بن بسته چرا جامونده احساسم
من این حسو نمی فهمم من این حسو نمی شناسم
تو خواب تو نمی گنجم تو که دنیامو می سازی
داری از روزمن می ری به شب چشماتو می بازی
یه نیمی از تو تاریکه شبیه ی غصه های من
ببین دستامو می لرزه کنارنیمه ی روشن
نگام آهسته می چرخه به سمت قاب دلتنگی
که خیس ازاشک مهتابه تو داری با کی می جنگی؟
تو آغوشم تن سردت داره آهسته می میره
هنوزم پنجره بازه چشاتو خواب می گیره