نمی دانم چه حسی می تواند از این زیباتر باشد که نویسنده ای کتابش را در آغوش بگیرد. چه حسی می تواند قشنگ تر از این باشد که بسته کتابهایت را بگیری توی بغلت، کاغذش را بو بکشی، لمسش کنی، لب هایت را بگذاری روی مقوای جلدش ببوسیش و زیر لب بگویی: - به دنیای کثیف ادبیات خوش اومدی
وبلاگ من به روز است با: خبرهایی از موج غزل پست مدرن در نمایشگاه و معرفی کتاب اولم: چگونه زرافه را توی یخچال بگذاریم؟ و در آخر شعری که قبلا از من جایی نخوانده اید:
دیگر امید نیست به شهری که مردمش با گوسفند زنده قصاب می دهند...
من آن انبار باروتم. که با آواز یک کبریت آتش می شوم یکسر...
کفن سوزه تنم...
درود خوشحالم برگشتی.........
.
همه باهم برای ۴۰۰سالگی بندرعباس همراه شویم
سلام همیشه دوست
بمان لطفا
سلام آیامی خواهیدباژانرشعر_واژه ازمولفه های ثانویه ی ژانرفراشعردرمکتب ادبی اصالت کلمه بیشترآشناشویدپست این بارمن به این موضوع اختصاص دارد.منتظرنقدهای دانشورانه ی شماهستم.اگرمایل هستیدلینک یکدیگرشویم لطفانام من رادروبلاگتان بانام (بانوی مکتب عریان) لینک کنید.
چندان با باد بازی نکن باش باور کن تابوتو باور بازی نشد
سلام مثل همیشه عالی و سرزنده اند ..موفق باشید و همیشه جاودان..من تا ساعتی دیگر یروزم با عاقبت مدرک گرایی!
نمی دانم چه حسی می تواند از این زیباتر باشد که نویسنده ای کتابش را در آغوش بگیرد.
چه حسی می تواند قشنگ تر از این باشد که بسته کتابهایت را بگیری توی بغلت، کاغذش را بو بکشی، لمسش کنی، لب هایت را بگذاری روی مقوای جلدش ببوسیش و زیر لب بگویی:
- به دنیای کثیف ادبیات خوش اومدی
وبلاگ من به روز است با:
خبرهایی از موج غزل پست مدرن در نمایشگاه
و معرفی کتاب اولم:
چگونه زرافه را توی یخچال بگذاریم؟
و در آخر شعری که قبلا از من جایی نخوانده اید:
دیگر امید نیست به شهری که مردمش
با گوسفند زنده قصاب می دهند...
ممنون مرا شریک نوشته هایت می کنی
سلام وبلاگتون عالیه
بسیا زیبا بود
چه کاره خوبی کردیددوباره برگشتید