سربازان،
اسب های اخته.
با بخت هایی که برگشته اند
و کودکانی
که در دهنِ خیابان، بـِرگـِر ذغالی می شوند.
دین مدرن، معجونی از خون اساطیر.
شوخی های انتحاری و
لبخند مردگان بر صورت خاورِ خوار،
جامانده از چرخش این زمین نحس.
هیچ چیز این بازی قشنگ نیست،
حتی جفت 6 .
ههمیشه بهههههههههههههههههه روووووووووووووووووووووووووووووووووز
آدما از شرایط اجتماع تاثیر می گیرن و اینو تو کارهاشون بازتاب میدن .
احساس می کنم که ایده های تو سرتون خوبن اما بهشون مهلت پخته شدن نمیدین.
مسه طعم گس خرمالوی نرسیده.
یه کم بذارید فکره پخته شه.
دهن خیابان
برگر زغالی
یه جوریه. اغلب مضمون باطنی شعراتون از انتخاب کلماتتون جلوتره.
به شکل جدا جدا آدم از ترکیبات لذت می بره اما وقتی همش تو یه شعر جمع می شن گاهی لج درآر میشه.
اگه می خواهید انقدر بی پرده صحبت کنید
مقاله بنویسید به جای شعر.
نمی دونم. خوب می تونن بهتر باشن شعراتون.
رو به جلویی دوست عزیز ولی مدام روبرو و پشت سر اذیتت میکنه..مواظب تمام زغال اخته ها حتی از نوع کالشان باید بود..
سلام بنیامین عزیز
ممنون که سر زدی
شعر زیباییست فقط احساس می کنم کمی نیاز به ویرایش دارد
جای سطور و اتفاقات و نحوه ی رسیدن به پایان بندی عوض شود
ولی در کل کار خوبیست
ممنون
موفق باشی
چرا من مسه رو اینجوری نوشتم؟؟؟؟؟؟؟؟
مثله
اصلاح مرا بپذیرید.
اقا صد سال به این سالها...
شعره خوبیه مخصوصا اخرش
هیچ چیز این بازی قشنگ نیست،
حتی جفت 6
............................................
چرا شعرات گاهی شعر نیستن؟
چرا هی می خوای بهش فکراتو تزریق کنی.
خودتو رها کن
اونوقت احساست از یه چشمه درونی تر می آد بیرون.
کاملا هماهنگ
کاملا متعادل و بی نقص.
سلام
تحفه ی یلدایی برگی از دفتر دوستم بزرگوارم آقای خلیل جوادی(میشناسیدش!؟) آوردم تا در درین چله شریک شادی هم باشیم
http://inlinethumb61.webshots.com/42876/2154334570105848947S600x600Q85.jpg
لحظه ها می گذرند
من در آیینه ی چشم تو، پی گمشده ای می گردم
پی حسّی موهوم، لحظاتی شیرین، خاطراتی رنگین
رشته ای مروارید،و گلی سرخ که در خنده ی تو می رویید
آه افسوس افسوس
بی امان عقربه ها چرخیدند
از فراسوی مه آلود نگاه
موجهایی موزون
روی پیشانی تو لغزیدند
ناگهان سردم شد
بادها پنجره را کوبیدند
بوی پاییز در اعماق وجودم پیچید
دستهایم لرزید
تو تبسم کردی
مهربانی همه جارا پر کرد
آه از آن برفی که ، روی موهای بلند تو نشست
آه از آن برفی که ، خاطرات شب یلدای مرا پنهان کرد
به بانو هم سلام برسون :: یلداتون بلند بالا و قشنگ::
سلام عزیز
ممنون یلدات مبارک شاد باشی
سلام
بازم من
وراجی نمی کنم با قرعه ای از دفتر حافظ اومدم
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
حریف حجره و گرمابه و گلستان باش
شکنج زلف پریشان به دست باد مده
مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش
گرت هواست که با خضر همنشین باشی
نهان ز چشم سکندر چو آب حیوان باش
زبور عشق نوازی نه کار هر مرغیست
بیا و نوگل این بلبل غزل خوان باش
طریق خدمت و آیین بندگی کردن
خدای را که رها کن به ما و سلطان باش
دگر به صید حرم تیغ برمکش زنهار
و از آن که با دل ما کردهای پشیمان باش
تو شمع انجمنی یک زبان و یک دل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش
کمال دلبری و حسن در نظربازیست
به شیوه نظر از نادران دوران باش
خموش حافظ و از جور یار ناله مکن
تو را که گفت که در روی خوب حیران باش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
http://itnevesht.files.wordpress.com/2007/12/shabe_yalda_6.jpg
دلاتون شاد ، شادی هاتون برقرار
سلام. پای هم پیر شین
بیا ببین شعرامو گذاشتم تو وبلاگم :)
merc khili lotf kardid ke be vebam sarzadid khili khoshhalam ke dostani mese shom darim