سکوتش را شکست امشب به نام عشق وآزادی
که گمراهی نباشد در مرام عشق و آزادی
اگر داغی به دل داری ابرمرد استواری کن
که در غم نطفه می بندد تمام عشق و آزادی
مرا با مال مردم خور نباشد تا ابد کاری
که نانش آتش دوزخ حرام عشق و آزادی
اگر خاموشی وسرما اگر سر در گریبانها
وگر گه مانده بی پاسخ سلام عشق و آزادی،
بیا با تیغ بیداری بزن بر گرده ظلمت
سپیده حکم مرگ شب دوام عشق وآزادی
دوباره بوی باروت و دوباره دام یک فتنه
خیانتکار این پرده غلام عشق و آزادی
نویسنده به خون خفته ، قلم افتاده از دستش
و این سان می شود معنی قیام عشق و آزادی
به خاک پاک ایرانم هزاران همچو او خفته
ولی اندیشه جان یابد به نام عشق و آزادی...
سلام.ممنونم که خبرم کردی
ولی من دوست ندارم مثه بقیه شعر بگم
تو روی نوشته های من به عنوان شعر حساب نکن
به صورت متن بخون
ممنونم از راهنماییت
ولی من به احساس توی شعر و آهنگش بیشتر توجه می کنم
سلام بنیامین عزیز
چقدر با احساس نوشتی ....حس ملیت...حس وطن پرستی خیلی حس زیباییه ...
همیشه موفق باشی