شعرهای بنیامین جوادی

احساس می کنم هر روز می میرم و فردا کسی با توطئه ای زنده ام می کند ...

شعرهای بنیامین جوادی

احساس می کنم هر روز می میرم و فردا کسی با توطئه ای زنده ام می کند ...

« بوسه بر خاطره »

 

 

چگونه ببوسمت

 

که با اولین سلامت بدرود  بود

 

و با اولین نگاهت درد

 

تو میوه ی ممنوعه

 

تو نایاب ترین واژه ی اساطیری

 

در بطن بی رمق این شب ترانه ها

 

من اما قربانی آیینی مسخ

 

حال بگو میلاد ناباورانه !

 

چگونه ببوسمت

 

که بوسه را از یاد برده ست لبانم

 

بی پروا در شوره زار تنفر

 

به کدام امید سر بر آورده ای

 

ای نازکای تنت قاصد آب و روشنی !

 

دریغ مرا ببخش

 

بگذار تا در انتظار عزیمتی بهشتی

 

بی رمق ترین خاطره را در خیال ببوسم

 

با همان لبان ترک خورده

 

همان کودکان لرزان اضطرابهای ماندگار ...

 

نظرات 3 + ارسال نظر
شیرین دوشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:17 ب.ظ http://www.tanhaeehayam.blogsky.com

سلام دوست عزیز
وبلاگت خیلی جالبه به خونه ی دل ما هم سربزن خوشحال می شیم

سارا خانم پنج‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:50 ق.ظ http://biriaaa.blogsky.com/

مثل همیشه جذاب...زیبا..روان........
سلام رفیق
خوبی
چه خبر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
--------------------------------
دستام میلرزن
دستامو بگیر
بذار گرمای وجودت قلبمو بلرزونه.......
گناه یعنی آغاز عشق
ممهم نیست پنجره همسایه
لبهاتو از من دریغ نکن...................
----------------------------------
موفق باشید و موئد

غزال۱۳ جمعه 4 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:40 ب.ظ http://www.ghnf.blogsky.com

اینم قشنگه یه کم قشنگتر از خوشباوری.ولی یه انتقاد کوچولو.یه کم سخته درک شعرات کلمه هات سختن نمی دونم می فهمی چیه منظورم یا نه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد