تو را صدا می زنم ، میان زجر و خواهشم ببین صلیب می شوم ، تو را به دوش می کشم تو را که بی رمق شدی ، در انتظار روشنی تو را که کیج و گنگی و ، شبیه سایه با منی سراب حرف تازه یی ، برای چشم ما نبود کسی ستاره را از این ، شب سیاه ما ربود من و تو درد مشترک ، عذاب آخر الزمان ببین سقوط می کند ، کنار درد ما جهان برای ریشه های ما ، یکی ندای چشمه بود تبر به دوش عاشقی ، که سوگ مرگ می سرود ! خرابه های شهر ما ، پر از جنون و التهاب سکوت تو امید من ، شده حباب در حباب روایتی که از ازل ، برای ما خدا شده به نام عشق آمد و ، شبیه زخم وا شده تو را صدا می زنم ، مقصر نیامده برای خاطر خدا ، جواب بهتری بده |