دست منو بگیر، تا خواب رازقی باید که تازه شه ، این رسم عاشقی بغض منو بگیر ، تا آخرین نفس پروازو زنده کن ، در بالم همقفس با خاطرات تلخ ، من سر نمی کنم این مرد مرده را ، باور نمی کنم سهم منو بخند ، چشم منو ببوس قلبم رو زنده کن ، مهتاب ِ نوعروس شکوه نمی کنم ، زاری نمی کنم من روبروی درد ، کاری نمی کنم اما تو ناجی ِ ، هفت آسمان من این دوزخو بگیر ، از جسم و جان من شک می کنم به شب ، وقتی تو روزمی باور کن ای عزیز ، عشق هنوزمی من عاشق سفر ، این حس تن به تن تا آخر ِ جهان ، با من قدم بزن ... |