« زوال »

 

در شبی چنین مسموم

 

دیگر شک دارم

 

به معجزه ی بوسه های رسولان عشق

 

ما همزاد آفتاب به زندگی بر خاستیم

 

و حال زوالمان

 

تنها روایت هزار و یک شب بزم روسپیان مسخ

 

بر ما چه آمده ای جادوی چشمانت شعر !