« نویسنده »

 

 

سکوتش را شکست امشب به نام عشق وآزادی

 

که گمراهی نباشد در مرام عشق و آزادی

 

اگر داغی به دل داری ابرمرد استواری کن

 

که در غم نطفه می بندد تمام عشق و آزادی

 

مرا با مال مردم خور نباشد تا ابد کاری

 

که نانش آتش دوزخ حرام عشق و آزادی

 

اگر خاموشی وسرما اگر سر در گریبانها

 

وگر گه مانده بی پاسخ سلام عشق و آزادی،

 

بیا با تیغ بیداری بزن بر گرده ظلمت

 

سپیده حکم مرگ شب دوام عشق وآزادی

 

دوباره بوی باروت و دوباره دام یک فتنه

 

خیانتکار این پرده غلام عشق و آزادی

 

نویسنده به خون خفته ، قلم افتاده از دستش

 

و این سان می شود معنی قیام عشق و آزادی

 

به خاک پاک ایرانم هزاران همچو او خفته

 

ولی اندیشه جان یابد به نام عشق و آزادی...