تمام عمر را رنجیدیم
با هراس هایی که با ما زاده شده بود
و اینسان در آرزوی شورها و آوازها
سازهای ناکوک را زخمه زدیم و گریستیم
ما را با شکسته ی خودمان تنها گذاشتند
آن زمان که الفبای آینه را آموختیم
آه یلدا ! دیرین شکوه شب ایرانم !
ما را خیال تو عاشقانه تر است ،
تا بفریبدمان خورشید کاغذی
به نام مقدس روز ...
|