یه عکس قدی، تو دست راستش لم داده رو مبل، خیلی می خواستش اونقد که حتی، باور نمی کرد یه روزی میره، بی برو برگرد یه برگ میون ِ، لب کبودش انگار نمی خواد، بخوابه دودش اتاق سرد و، یه چن تا پوستر Dead Man ِ جارموش، چشمای فاستر رو فرش قرمز، پوتین خاکی کتابا رو میز، هر کی به هرکی صفحه ی TV ، بر فکی می شه نخ سفیدی، که لای ریشه غذای سوخته، رو گاز ِ روشن ترکیب کنزو، با بوی روغن یه بطری ویسکی، ولو شده کف بیرون زده از، تو دهنش کف سمفونی 9، صدای آخر یه سایه آروم، رد می شه از در نور کمی از، شیشه می تابه رو چشمایی که، نبسته خوابه پلیس چشاشو، با دس می بنده یه عکس قدی، هنوز می خنده |