« خوش اومدی »

  

 کجا بودی که من بی تو شاید ازغصه می مردم

 خدا می دونه این روزا تو تنهایی کم آوردم

 ببین قلبم صدا داره بزار دستاتو رو سینه ام

 تو اینجایی یا من دارم دوباره خواب می بینم

 به موقع اومدی خوبم چراغ خونمون روشن

 کنار گرمی دستات چقد خوشبخته دست من

 لباس عید تو اینجاس اونم قــَدرت رو می دونه 

 هنوز بوی تو رو می ده مثه هر جای این خونه

 بیا نزدیک تر عشقم بیا تا اشتیاق من

 به این چشمای کم طاقت چشات آهسته می خندن

 یه دنیا حرفِ دلتنگی نشد فرصت بگم با تو

 امان از بوسه های تو که بند آورد نفس هامو