« سنجاق سر »

اولین باره اینجا تبریک می نویسم

 

تبریک می گم به خانم مختاری عزیز به خاطر  

 

چاپ کتاب غزلش به نام « مادر پرنده خواست » 

 

ترانه زیر رو هم تقدیم می کنم به خواهرم مریم  که فردا عقدشه :  

 

« سنجاق سر »

یادت بیار 9 سالگی، همسایه بودیم ما دو تا

بازی ماکه تو کوچه ون، تو روزون خوب خدا

بی خیال هر چه غم اَ، دلخوشتر از پرنده ون

سر به هواتِر از نسیم، ابر استریم تو آسمون

چشمون جون عسلی ت، مود بلند گندمی

خیره مه بو، بو مَکِشی، شاد استرم که پهلومی

یادش به خیر اون خاطرات، بی خوابی دوری اَ تو

وقتی ماره صحرا مَگُ، تا ساحل دِریا بُدو

اما چه حیف که روزگار، روی خوشی نِیدا نشون

اون روز غمگین یادتن، ما واست بریم از محلتون ؟

وقتی خدا حافظ مَگُو، دستی در اُند از پشت تو

برق ایزَه سنجاق سرت، وقتی که وا بو مشت تو

اشک از چشِت، پاک اُمکه وگرماش هنوز موندن رو دست

نبضُم یه لحظه اینَزه ، وقتی که در پشتم تَبست

20 سال از اون روزون گذشت، حالا مه مُندُم پشت در

مردی تو قاب کودکی ، تو مشتشَه سنجاق سر