« رهایی »

رهایم کن از این زندان دلتنگ

 

منم قربانی دنیای دلسنگ

 

سیه، خاکستری رنگ من این نیست

 

بزن بر پیکرم یک طرح بیرنگ

 

مرا همپای آیینه صفا ده

 

که بر جانم فتاده سایه سنگ

 

هراسی انتظاری خفته در من

 

مسیحی بر صلیبم میزند چنگ

 

منم مردی که با اشک آفریدی

 

بخندانم خدای شور و آهنگ ...