« اولین جرعه »

 

 

هر شب،    

بر ماه گرفتگی ِراستم، چنگ می زند.  

چشمانش، زنبورهای بی تابند   

و 6 ضلع آغوشم، عطرعسل می گیرد.  

بر سینه ی خواب های من،    

دو غاز وحشی ِسپید، جامانده از بهشت،  

سرود جفت گیری حوا را    

به دستان لالم می آموزند.   

در بستر من، جزیره ی گمشده ایست، 

که خدا،  

پس از نوشیدن ِاولین جرعه ی شراب، خلق کرد.