شعرهای بنیامین جوادی

احساس می کنم هر روز می میرم و فردا کسی با توطئه ای زنده ام می کند ...

شعرهای بنیامین جوادی

احساس می کنم هر روز می میرم و فردا کسی با توطئه ای زنده ام می کند ...

ترانه تقدیم به ابراهیم منصفی ( روحش شاد )

 

بزرگداشت ابراهیم منصفی - بندر عباس فرهنگسرای طوبی- مرداد 88

  

 

                                                              عکس : عبدالحسین رضوانی 

 

 

« پا بَ که طوفان پا بَشِد » 

 

رامـی ! کجایی تا بگم ، از ای همـه درد و گناه 

 

از سایه وُنی چش سفید ، با دِلـُنی سنگ و سیاه  

 

رسـم زَمُن ای خا به هم ، دارا ، ندار ِ روزگار  

 

شاگـردُنِت بیتابتـَن ، بیتـابِ عشـق ، آموزگار!  

 

حافظ کجان؟  مانی کجان؟ دنیای ربانی کجان؟  

 

یار عـزیـز ، قامت بلند ، اُن دلبـرجانی کجان؟  

 

وقتی دل ِ سرد زَمُن ، با شعـر تُ ، تو آتِشِـن  

 

یه ابر پُر، خَرس اَ چکِد، ازچشم هرکَه حِسشِن  

 

فصلـُن وا اتفـاق هـم ، وا یـادِ تُ ، بهار شَبـو  

 

آهوی دل با میل خُ تو سینه تُ ، شکار شَبـو 

 

بعد از تُ شعرُن زار ِول ، ترانه اُن یه مُش یتیم  

 

بی سایه ی دستت پدر ، ما بنـدری درد اَکِشیم  

  

نه آب نبات نه کُندُروک، نه قرص نعناع، پَرپَروک  

 

هیچی نـَمُند از کودکی، نه دل خاش، نه ساز کوک 

 

اُن اسب چوبی یادتن ؟ یه گوشه کَفتِن بی سوار  

 

اُن لنج ماهی گیر پیر ، بعد از تُ گم بو تو غبار  

 

سیما چرا آمیس اَبوت ؟ از اعتبـار عشق تـُن  

 

بیرنگ وبو بودِن دِگه،عشقــُن توای دور و زَمُن 

 

از آسَمونت گپ بزن ، اُن جا که اِتـزَه بال و پر  

 

توی کدُم سیاره ای ؟ از ما سلام ، از تو خبر 

 

یاران خوبت کم نـَهَن ، اهل دل از مـردان ِ مرد  

 

قد همی کوه گِنو، رو شونه اُن شُن ، درد وِ درد 

 

هِی بـِی خُ گول اُمزه خدا ، نِشتِن به جای حق ولی 

 

اُمدی که نـا اهلـُن شهـر، با اسـم تُ شا زَه پلــی  

 

یه عـده سایه ، پوس ما ، شُکِـه از اُستـُخـُن جـدا  

 

کاری شُکِه ، که در نهُند ، از مرغ شُو حتی صدا 

 

با ای همه نامـردمـی ، دنیـا چه جای مُنـدِنِن ؟  

 

هرکِه یه جورمردن تو خُ، پا بَ که وقت خـُندِنِن 

 

موجی وآ...رامی که چه ؟ پا بَ که طوفان پا بَشِد   

  

بنـدِر بـه چشــم آسَمــُن ، دِریـاتِـر از دِریـا  بَشِد

   

 

نظرات 28 + ارسال نظر
گوج گنو دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:58 ب.ظ http://www.goojegeno.blogsky.com

آقا مرسی با حس و حال بود شما حماسی می سرایید

پیرمرد دیریا دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:14 ب.ظ http://hormozpic.blogfa.com

بسیار زیبا.....

بهشب دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:52 ب.ظ http://www.behshab.blogsky.com/

خیلی خوب اجراش کردی بنیامین

لی دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:03 ب.ظ http://www.leee.blogsky.com/

سلام
شعر خوبی بود... مخصوصا استفاده از اشعار خود منصفی.
من خوب نخوندم... احتمال زیاد خود شما بهتر می خوندید...

احمد دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:47 ب.ظ

همه ی فصلون دنیا کوشکه و بهار شبوده
بی خیالی دل راحت کاشکه بیشمار شبوده
دل تنگ آدمیت شو نگه با ای همه غم
اگر هم غمی نهسته دل شو ناداده بی آدم
عالی بود بنی

ماه لی لی سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:23 ق.ظ


یه ابر پر خرص اچکد،از چشم هر که حسشن.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:18 ق.ظ

گزارشی تکاندهنده از شکنجه دستگیرشدگان

روزنامه گاردین :
گاردین در شماره 11تیرماه خود در رابطه با جوانى که در جریان قیام مردم تهران دستگیر شده و پس از شکنجههاى وحشیانه پس از دو هفته آزاده شده مىنویسد:
این جوان 18ساله پس از آن که آزاد مىشود با بدنى خونین به خانه نزد پدرش مراجعه مىکند ولى پدرش که طرفدار احمدىنژاد است به او مىگوید تو منافق هستى و نمىتوانى به خانه بیایى و او اجبارا نزد یکى از دوستانش مىرود.

دوست او مىگوید: وقتى او را دیدم از وضعیت وخیم جسمىاش فهمیدم که به تازگى آزاد شده. کتف و بازویش پارگى داشت. صورتش هم علاوه بر کوفتگى زخم عمیق داشت. استخوان‌هایش نشکسته بود ولى تمام بدنش ضرب دیده بود. مى‌خواستم از او عکس بگیرم که نگذاشت. او را پیش دکتر بردم.

دکتر گفت تنها چهارتا از دندان‌هایش سالم مانده، بقیه‌اش شکسته. حرفهایش را نمى‌شد فهمید. دکتر پس از معاینه او گفت برایش چیزى باقى نگذاشتهاند این جوان دیگر نمىتواند به زندگى برگردد و بعد توضیح داد که به دلیل دفعات مستمر تجاوز به او دچار پارگى رکتوم شده و در معرض خونریزى روده‌ى بزرگ است.

دکتر تمام روز را صرف معاینه او کرد و از دیدن وضعیت بدنى او حالت شوکه پیدا کرده بود و نهایتا با اصرار دکتر او را به بیمارستان بردیم. در بیمارستان به اسم دیگرى پذیرفتندش.

دفترچه‌ى بیمه‌ى کس دیگرى را نشان دادیم. پرستارها گریه مى‌کردند، و مرتب مى‌پرسیدند کدام حیوانى او را به این روز انداخته. همراهان سایر مریض‌ها جمع شده بودند ببینند چه بلایى سرش آمده.

در تظاهرات روز دوشنبه دو هفته قبل در شیراز او را دستگیر کرده بودند. در آن تظاهرات جمعى از جوانان درشت‌اندام سپر انسانى دور تظاهرات‌کنندگان تشکیل داده بودند. او هم یکى از آنها بوده.
مى‌گفت توانسته بود چندمأمور یگان‌هاى ویژه را که به مردم هجوم مىبردند، تنبیه کند. ولى درجایى به او حمله مىکنند و روى سرش مىریزند و دستگیرش مىکنند.
خود این جوان مىگوید: «بعد از دستگیرى تا شب داخل ماشین مرا حبس کرده بودند. بعد به سلول انفرادى منتقلم کردند. دو روز در سلول انفرادى بودم. مرتباً بازجویى‌ام مى‌کردند، و به قول خودشان جوجه کبابم مىکردند در این روش از شکنجه دست و پارا به هم مى‌بندند و از سقف آویزان مى‌کنند، بعد مى‌چرخانند و با کابل مى‌زنند. مستمر مىگفتند اگر همکارى نکنى جوجه‌کباب‌ات مى‌کنیم.

«روزى یک وعده غذا مى‌دادند و وقتى آب براى رفع تشنگى مىخواستیم آب گرم مىدادند. سیلى مکرر جزو مجازاتها بود. در بازجویى‌ها مرتباً مى‌پرسیدند که آیا از خارج دستور گرفته‌ام؟ بعد مرا پیش قاضى بردند که قرار بود حکم نهایى را صادر کند. مرا به دو میلیون و پانصد هزار تومان جریمه محکوم کرد و دوسال زندان تعلیقى و تعزیرى. گویا تمامش ظاهرسازى بود. فکر کردم از بازداشتگاه مى‌برندم زندان. ولى مرا به جایى فرستادند که اسمش را گذاشته‌اند «اتاق گردن‌کلفت‌ها». چند جوان دیگر هم به سن و سال من آن‌جا بودند. از یکى از مأمورها پرسیدم که چرا مرا به زندان نفرستاده‌اند. گفت هنوز چند روزى باید مهمانمان باشى.

«در حین بازجویى از من خواستند که تعهد بدهم و اعتراف کنم. نکردم. گفتند «از دوستان‌ات بپرس که با کسانى که همکارى نمى‌کنند چه کار مى‌کنیم». ‌ بقیه را هم دوشنبه بیستو پنجم خردادگرفته بودند.
نگران بودم که نکند مردم از خیابان‌ها رفته باشند و تظاهرات ساکت شده باشد. با هم‌سلولى‌هایم مشورت کردم چه کار کنم. هیچ‌کس نظرى نداشت. وسوسه شدم اعتراف کنم ولى نکردم.
از روز سوم دوباره شروع کردند به کتک زدن. روز بعد، ‌ دوباره بازجویى کردند و ریختند روى سرم. اصرار داشتند که از خارج دستور مى‌گرفته‌ام. روز پنجم یا ششم دستگیرى وقتى اعتراف نکردم سه چهار مأمور درشت‌هیکل که قبلاً ندیده بودیم وارد شدند.

گفتند «ما با گردن‌کلفت‌ها جور دیگرى رفتار مى‌کنیم». بعد با حمله به من لباس‌هایم را پاره کردند و به من تجاوز کردند. آن‌هم در مقابل سایر بازداشت‌شدگان. آنها کارى از دست‌شان برنمى‌آمد. ولى اعتراض کردند و کتک‌ خوردند.
بعد هم به هم‌سلولى‌هایم گفتند «ببینید ما با گردن‌کلفت‌ها چه کار مى‌کنیم». ‌ بعد رفتند.
«هم‌سلولى‌هایم بهخصوص یکى‌شان که سن‌اش بیشتر بود مرا دلدارى مى‌دادند. مى‌گفتند آنها مىخواهند با این کار ترا خرد کنند ولى تو مقاومت کن.

گاردین در ادامه این گزارش تکاندهنده به نقل از این جوان شکنجه شده افزود:
«در روزهاى بعد به دو هم سلولى دیگرم هم جلو چشمان ما تجاوز کردند و بعد هر روز این کار تکرار شد بهلحاظ جسمى به شدت ضعیف شده بودیم وقتى در برابرتجاوز به هم سلولیم اعتراض کردم آنقدر کتکم زدند که دیگر چیزى نفهمیدم و بعد به سلول انفرادى مرا منتقل کردند.
بعد از کتک زدن مداوم مى‌گفتند «حالا آدم شدى؟ فهمیدى ما با گردن‌کلفت‌ها چه کار مى‌کنیم؟ اگر آدم نشوى و اعتراف نکنى که رابط ات براى شرکت در تظاهرات کیست مى‌فرستیم‌ات عادل آباد بند هم جنس بازها.
گفتم رابطى ندارم و خبر تظاهرات را از روى اینترنت گرفته‌ام و به نظر م کار درستى آمده و شرکت کرده‌ام. ....دوست این زندانى مىگوید وقتى او این صحبتها را مىکرد بارها گریه کرد و فقط به این دلیل حاضر شد بگوید که دنیا بفهمد رژیم آخوندى با کسانى که اکنون در زندانها اسیرند چه میکند.

نیلوفر مردابی سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:18 ق.ظ



سلام

ممنون که بهم سرزدید


هیچ کس نمی تواند به عقب برگردد و از نو شروع کند،
اما همه می توانند از همین حالا شروع کنند و پایان تازه ای بسازند.


شاد باشید و سلامت

لو دیریا سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:56 ق.ظ http://lodirya.blogsky.com

خواندنی و شنیدنی
درود بر شما آقای جوادی

بنگری سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:04 ق.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام و نخسته کاکا
شعرت با یادی از رامی بسیار زیبا هسته ...
امیدوارم موفق بشی ...

رامی سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:28 ب.ظ http://www.dehtal-city.blogsky.com

سلام بنیامین
احسنت. خیلی نایسه!
مروا شز بعدی بو!

گربه ایتالیایی چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:01 ق.ظ

بودم و شعر زیبای شما را گوش کردم .روحش شاد .
با اجازه لینک شدی به اسم جواد شاعر

انجمن شاعران چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:05 ق.ظ http://anjomaneshaeran.blogfa.com/

دوست گرامی
تصمیم گرفتیم در جهت اعتلای فرهنگ فارسی و کمک به شعر معاصر انجمنی تشکیل بدهیم که در آن به نقد و بررسی شعر معاصر و شاعران جوان بپردازیم.
در این وبلاگ سعی داریم اشعار اعضای انجمن را قرار بدهیم و نظرات دیگر اعضا را بپرسیم و دیگر این که می خواهیم لیست کاملی از شاعران وبلاگ نویس داشته باشیم تا راحت تر با هم ارتباط پیدا کنیم
اگر تمایل دارید در وبلاگ "انجمن شاعران" همکاری کنید و نام خود را ثبت کنید در قسمت نظرات *نام واقعی، در صورت وجود نام هنری و آدرس وبلاگ * خود را بنویسید و برای ما بفرستید.(برای ثبت نام ذکر همه ی موارد فوق ضروری است) و اگر نظری هم دارید مطرح کنید
در ضمن وبلاگ "انجمن شاعران" وابسته به هیچ نوع گروه یا سازمانی نیست و با همکاری شما عزیزان اداره می شود.
به امید همکاری شما و پیشرفت وبلاگ "انجمن شاعران"
در پناه حق

روح اله بلوچی چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:29 ق.ظ http://www.parparook.blogsky.com

ما بندری درد اکشیم................خیلی خیلی خوب......

دخترخلیج چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:17 ب.ظ http://www.dkh.blogsky.com

سلام بنیامین جان ...
خوبی آقا ؟
من با دیدن عکست نمی دونم چرا ذوق زده شدم !
من چندین بار شما رو در شب شعرهای بچه های هرمزگان و علوم پزشکی بندر دیدم ...

یکی از شعراتون خوب یادمه ...

((سارا ))

و اما متن نگاشته شده تان ...
من هرجا که میخونم و میبینم کسی از رامی نوشته سریع بیاد این ترانه اش می افتم :

ای دل دگه غصه بسن
تا زنده ای دل بی کسن ...

ملودی اش واقعا آدمو سحر می کنه ...
دلت دریایی و زلال جوون ...

عمو فیروز پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:17 ق.ظ http://amufiruz.blogfa.com

سلام. گرچه نتونستم اونطوری که باید بخونم ولی زیبا بود.

من پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:46 ب.ظ

اه منم اون شب بودم چرا ندیدمت پس؟

فریده قاسمی شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:48 ب.ظ http://dokhtekong.blogsky.com

سلام...
احسنت.عجب صلابیتی و عجب اصالتی...تبریک اگَم...

مریم دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:04 ق.ظ

منم خوب شعر سارا رو یادم هست
دوسش داشتم



شاد و پر انرژی باشید!

ممنون شما ؟

نیلوفر صالحی دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:56 ب.ظ http://zanekaqazi.blogfa.com

با تشکر از حضورتان
خیلی خوشحال شدم که در این فضا مطلبی در مورد ابراهیم منصفی دیدم

خانه خشتی گامبرون دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:58 ب.ظ http://khane.blogsky.com/1388/05/19/post-23/

شعر خوانی چهارشنبه 6 عصر خانه شهریاران جوان

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:35 ب.ظ

چرا اینجا بروز نمی شه
لو دیریا

خالو راشد چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:16 ب.ظ http://www.khaloorashed.blogfa.com

بنیامین جان چطوری؟
هنوز زنده ای؟

دلم تنگ ِصدای خالو راشد

نگاه آشنای خالو راشد

ببین دلشاد شعر طنز او شد

از آن بالا خدای خالو راشد ...

مهران سایبانی یکشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:08 ب.ظ http://www.bnd.blogfa.com

خیلی عالی

phoenix پنج‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:23 ب.ظ

با ای همه نامـردمـی ، دنیـا چه جای مُنـدِنِن ؟
.
.
خیلی زیبان ...
به یاد شعروی پر از احساس رامی...

آتیشپاره سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:55 ق.ظ http://1366-1-31.blogfa.com

دوست داشتم اجراش و میشنیدم
پیشنهاد میکنم اگر دارید حتمن بذار ید

سوته دل بندر دوشنبه 16 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:58 ب.ظ

خسته نبی کاکا واقعا شادت بگردم که قدر رامی ادونی چه زیبا ولطیف از رامی اتگفتن ما به شما افتخار اکنیم

ناهید چهارشنبه 2 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:09 ب.ظ http://nahidarjouni.blogfa.com

سلام
هرچند نتوانستم شعر را مثل خودت بخوانم اما لذت بردم .
زنده باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد