شعرهای بنیامین جوادی

احساس می کنم هر روز می میرم و فردا کسی با توطئه ای زنده ام می کند ...

شعرهای بنیامین جوادی

احساس می کنم هر روز می میرم و فردا کسی با توطئه ای زنده ام می کند ...

« تابوت »

 

 

کنار خاکریز به تکامل می رسد سلولهای تنش

 

با مسیری که به آسمان پیوند می خورد

 

و صورتی که نور از آن اعتبار می یابد

 

خسته از خودی هایی که مین می شوند و پاتک

 

و دانه های تسبیح که عزیز عزیز

 

فرو می افتند در شبهای استخاره

 

کنار عکس دختر کوچکی

 

پانزده سال بعد دل سنگ آب می شود

 

وقتی میان پرچم و تابوت

 

استخوان که نه گر گرفته اعتقادی

 

که ننگ باد بر صفوف ریا

 

وایم که پلاک سمبلیست

 

بر ارزشی که نمانده است

 

چرا دلمان نگیرد

 

حالا که وطن خون کم می آورد

 

گروه علی حضرتان  AB است

 

کجایند مردان بی ادعا ...

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
عبدالحسین رضوانی یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:07 ب.ظ

کسی منو دوست نداره دوشنبه 26 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:31 ب.ظ http://www.keleng.blogfa.com

سلام
سلامی چو بوی خوش آشنایی

سارا پنج‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1386 ساعت 07:39 ب.ظ

تابوتت ...جسور معترض لطیف و ... بوی موسیقی و تئاتر میدهی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد