شعرهای بنیامین جوادی

احساس می کنم هر روز می میرم و فردا کسی با توطئه ای زنده ام می کند ...

شعرهای بنیامین جوادی

احساس می کنم هر روز می میرم و فردا کسی با توطئه ای زنده ام می کند ...

« نویسنده »

 

 

سکوتش را شکست امشب به نام عشق وآزادی

 

که گمراهی نباشد در مرام عشق و آزادی

 

اگر داغی به دل داری ابرمرد استواری کن

 

که در غم نطفه می بندد تمام عشق و آزادی

 

مرا با مال مردم خور نباشد تا ابد کاری

 

که نانش آتش دوزخ حرام عشق و آزادی

 

اگر خاموشی وسرما اگر سر در گریبانها

 

وگر گه مانده بی پاسخ سلام عشق و آزادی،

 

بیا با تیغ بیداری بزن بر گرده ظلمت

 

سپیده حکم مرگ شب دوام عشق وآزادی

 

دوباره بوی باروت و دوباره دام یک فتنه

 

خیانتکار این پرده غلام عشق و آزادی

 

نویسنده به خون خفته ، قلم افتاده از دستش

 

و این سان می شود معنی قیام عشق و آزادی

 

به خاک پاک ایرانم هزاران همچو او خفته

 

ولی اندیشه جان یابد به نام عشق و آزادی...

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
غزال۱۳ شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:01 ب.ظ http://www.ghnf.blogsky.com

سلام.ممنونم که خبرم کردی
ولی من دوست ندارم مثه بقیه شعر بگم
تو روی نوشته های من به عنوان شعر حساب نکن
به صورت متن بخون
ممنونم از راهنماییت
ولی من به احساس توی شعر و آهنگش بیشتر توجه می کنم

بنگرى یکشنبه 20 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:34 ق.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام بنیامین عزیز
چقدر با احساس نوشتی ....حس ملیت...حس وطن پرستی خیلی حس زیباییه ...
همیشه موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد